سلام من 27 سال از زندگیمو تنها بودم و با کسی نبودم چون سخت به کسی اعتماد میکنم
تا اینکه یکی از همکلاسی های قدیمم به من نزدیک تر شد
ایشون قبلا 4 سال با کسی بودن و ارتباط جنسی کامل داشتن تا اینکه اون خانوم خیانت میکنه، بار اول میبخشن و بار دوم کات میکنن
چندماهی نگذشته بود ک به من نزدیک شدن
ما بعد از 3،4 ماه رفتیم مشاور ازدواج
مشاور بهمون گفت میتونین ازدواج کنین اما یکم سخت همو درک میکنین
من در جلسه مشاوره به دکتر از نگرانی راجه به ارتباط قبلیشون گفتم اما دکتر هیچ جوابی بهم نداد
تا اینگه این آقا رفتن برای چندین ماه خارج کشور
کم کم احتلافات و دعواهای ما شروع شد و من خیلی تلاش کردم ک این رابطه بهتر بشه
سرانجام ایشون گفتن ما نمیتونیم باهم ازدواج کنیم به خاطر این اختلافات
ایشون گفتن: (من در رابطه قبلیم چیزی رو تجربه کردم (مثه عاشقی) گه اینجا تجربه نکردم و من رو بیشتر از رو منطق انتخاب کردن و حالا که باهم اختلاف داریم، نمیتونیم باهم ازدواج کنیم)
من برخورد خوبی داشتم و توهین و دعوا نکردم
اما حالا که چند روز ازش گذشته ، همه حس های بد دنیا داره خفم میکنه و نمیدونم چیکار کنم
کمکم گنید لطفا